کلاته عموحسن

برای ورود به این کلاته دوراه را می توانی انتخاب کنی

راه اول : از انتهای کال کامه و روستای کامه به جای اینکه جاده روستای بکاول را انتخاب کنی می توانی به سمت چپ گردش کنی و کال کامه و بازه را را انتخاب و مستقیم بروی بعد از گذشتن از جوی آب کلاته اولنگ به سمت چپ  به  کلاته عموحسن  می رسی

راه دوم از ابتدای روستای بکاول به سمت چپ ، جاده برگدار و گذشتن از پی گدار و جوی آب کلاته اولنگ به سمت چپ ( در این قسمت هردو جاده یکی می شود) به کلاته عمو حسن می رسی

مدار آب : مدار آب این کلاته نیز همانند بقیه کلاته ها بر 12 شبانه روز می باشد .

تعداد مالکین این کلاته 8نفر می باشد و حدود شصت هکتار اراضی آن تخمین زده می شود .

اکثر زمینهای کشاورزی این کلاته را درخت بادام دیم کاشته اند که بسیار زیبا ست .

این کلاته از سمت شمال به پشت اولنگ از جنوب به کوه عماد و از سسمت شرق و غرب به ترتیب به کلاته های پای گدار و خوجه علی منتهی می گردد.

به علت خشکسالیهای اخیر و کمبود شدید آب کشاورزی از رونق افتاده است و محصولاتی از قبیل گندم ، جو و نخود به صورت دیم کاشته می شود.

به قول بکاولیها کل ملک ، این کلاته مرحوم کربلایی ارسلان قربانی دایی بنده می باشد و مالکین دیگرش هم عموهایم و دوشبانه روز آن نیز از بیناها از روستای کامه که بازهم با هم فامیل هستیم می باشد.

این کلاته آب و هوای بسیار خوبی دارد مخصوصا چشمه آبش بسیار سرد و گوارا ست ودر محلی که آب این چشمه جاری است در ختان بید تنومند و برسر تپه ای زیبا با چشم انداز قشنگ و چمنزار سرسبز و خرم قرار گرفته است ، توصیه می کنم مخصوصا در فصل بهار از این کلاته دیدن کنید صفای خاصی دارد و یک چای آتشی در کنار چشمه آب و زیر سایه درختان بید می چسبد.

خاطره :

مرحوم کربلایی ارسلان قربانی (دایی بنده  ) که خداوند بیامرزدش ، آدم قدکوتاه ولی بسیار فرز و چالاک بود و اهل علم و دانش بود،

بسیار تند راه میرفت بعضی وقتها که با او به کلاته عمو حسن می رفتم هی می گفتم دایی آرامتر برو می خندید و می گفت : از این آرامتر ،

مجبور می شده بدوم که به او برسم (یادش به خیر)

بدنیست یادی هم از مرحوم کریم قربانی فرزند کوچک کربلایی ارسلان قربانی که کارمند اداره بهداشت درمان شهرستان تربت حیدریه و مسئول درمانگاه روستای نسر در جلگه ی رخ بود و در اثر تصادف در عنفوان جوانی دار فانی را وداع کرد بنماییم ،

این مرحوم که با هم همبازی و بجز اینکه پسر داییم بود بسیار باهم دوست بودیم و هنوز نیز یاد و خاطراتش برایم زنده است

در همین کلاته عموحسن یک حلقه چاه دستی حفر نمود و زحمات زیادی کشید که اتفاقا بآب هم رسید ولی برابر مقررات و حریم کلاته ها و اعتراضات کلاته های همجوار مجبور شد این چاه را پر نماید ( یادش به خیر و روح و روانش شاد)                                 حسن نمازی بکاولی