کلاته ی تنگل روستای بکاو

 جاده ی اصلی روستای بکاول را که طی کنی در  ابتدای ورودی روستا  وارد  (کال قلعه ) می شوی کال قلعه را که  مستقیم ادامه بدهی  و از اراضی روستا خارج شوی به ابتدای کلاته ی تنگل ایسوف  (یوسف ) می رسی

تنگل ایسوف از شمال چسبیده به کوههای بسیار بزرگ و سنگلاخ منتهی می شود که در پشت این کوهها روستاهای جلگه ی رخ خرم ، عمادیه ، جوادیه و ...قرار دارد ، از سمت شرق به بازه راه کُلُو(بزرگ) و کلاته ی "الیاس" منتهی می گردد ،از جنوب به اراضی روستای بکاول و از مغرب هم به "تنوره "اراضی روستای رودخانه در جلگه ی رخ منتهی می شود .

مدار آب این کلاته بر دوازده شبانه رو ز می باشد و تعداد مالکین آن 12نفر می باشند ،

این کلاته به  وسیله ی کال  تنگل به دو قسمت تقسیم شده است یک قسمت که در سمت چپ این کال قرار گرفته است  بیشتر زمینهای کشاورزی واز  تپه ماهور تشکیل شده است .

از بکاول به سمت این کلاته  که راه بیفتی  در سمت چپ این کال به ترتیب ابتدا "ته چِلا" و بعد  دَهَن "بازه گُرگی" و بازه های ته (پایین ) میندو (وسط)بازه ی ضرابی- دَهَن کَلَرکه چشمه ی آب بسیار گوارا و سردی در اینجا قرار دارد و تقریبا قسمتی از آب کشاورزی کلاته از همین چشمه تامین می گردد .

از بازه ی ضرابی که بگذری کال تنگل مجددا  به دوقسمت تقسیم می شود کال سمت چپ که آبهای کشاورزی و استخر آب در آن قرار گرفته است و بعد از دَهَن کلر "کشگاه" و بازه ی "حسینی "و جَرگَز"تَه" جَر گَز "میندو" و جرگز "بالا" را می توان نام برد که بیشتر این بازه ها بسیار زیبا با چشم اندازهای طبیعی و انواع و اقسام گیاهان دارویی و وحشی  را در خود می پرورانند .

 سمت راست کال تنگل تقریبا از کوههای سنگلاخ و بسیار بلند و بسیار زیبا و با شکوه تشکیل شده که در دامنه ی این کوه درختان بادام دیم خود نمایی میکند .

 از اراضی روستای بکاول که به سمت تنگل راه بیفتی در سمت چپ کال تنگل  به ترتیب  باغ کینگر زار ، پیلوشگار ،آغال گله  ، نهالای  بادام مادر کاظم ، خرسنگزار ، رهرو، کفتر خو ، پیلو سبز وسرتنوره قرار دارد که بعد از آن اراضی روستای رودخانه می باشد .

سمت راست  این کلاته را کوههای مرتفع که از کوه بکاول شروع می شوند و زنجیر وار به یکدیگر متصل شده و تا کوه چهل تن و احتمالا تا سبزوار ادامه دارد پوشیده از انواع و اقسام گیاهان وحشی و دارویی و درختان "بنه "می باشد ،که شکوه و زیبایی خاصی به آن بخشیده است.

این کلاته در مجموع  برای دامداری مناسبتر است تا کشاورزی و افراد اولیه که این کلاته را انتخاب نموده اند بیشتر دامدار بوده اند تا کشاورز

در این کلاته در همه ی بازه هایی که نام برده شد  برای  آشامیدن پرندگان و حیوانات چشمه ی آبی جاری است .و با تمام سختیها و قهر طبیعت و خشکسالیهای اخیر هنوز هم این چشمه ها به مقدار کم جاری هستند .

بیشتر زمینهای قابل کشاورزی این کلاته در دامنه ها  و کوهپایه ها قرار دارد و بسیار برای کشاورزی در صورت وجود آب مناسب، مستعد و حاصلخیز می باشد

در گذشته ها ی نه چندان دور در بیشتر دامنه ها ، پیلوها ، تخچه ها و...با گاو والاغ گندم و جو دیم می کاشته اند که حتی از گندم آبی هم بهتر رشد و نمو می نموده است ولی در حال حاضر تمامی این مناطق پوشیده از انواع خارو خاشاک مخصوصا نوعی خار به نام "خارمیرزایی " می باشد که انسان و حیوانات به سختی می توانند  ازبین این خارها عبور نمایند و باور کردنی نیست که در این زمینها  زمانی گندم و جو می کاشته اند.

خاطره

می توان گفت که این کلاته تقریبا از پدر بزرگهای  خودم بوده و حالا که تقسیم شده از ما و عموها، بچه عموها  و چند نفر دیگر  می باشد .

یادمه  در مشهد درس می خواندم تابستاها سه ماه تعطیلی که می شد در کارها مخصوصا دامداری به پدر و مادرم (که خداوند آنها را بیامرزد )کمک می کردم و تمامی سه ماه تعطیلی را با دوستانم در همین کلاته گوسفند می چراندیم و در جمع آوری گندمها به آنها کمک می کردم .

درختان زردالوی  تنومند و بسیار شیرین و آبدار در این  کلاته  فراوان بود .غروبا که می شد دخترا و پسراهرکدام سوار بر الاغ دسته جمعی برای گلاندن (جمع آوری ) زردالو ها به این کلاته می آمدند و با کمک همدیگر زردالوها را جمع آوری و با بگو بخند و شادی به روستا می آوردند و تا پاسی از شب در پشت بام هرخانه ای چراغ فانوسی روشن و اعضای خانواده زردالوها را به اصطلاح بکاولیها "کل" (هسته ها را در می آوردند )  می کردند و خشک می نمودندو کیشته(قیسی) می کردند و در زمستانها می خوردندو لذت می بردند یاد آن شب و روزها به خیر باد (گویی خیر و برکت از بین مردم رخت بر بسته است و در همین کلاته حتی یک درخت زردالو وجود ندارد ، خدا به خیر کند.

خاطره ی دیگر

مرحوم پدرم قدرت نمازی از مرحوم پدرش ملا علی خان نمازی  می گفت :

در روستای بکاول در آن زمانها باسواد خیلی کم بوده و به جز چند نفر که یکی از آنها پدر بزرگم بوده و به خاطر اندک سواد خواندن ونوشتن که داشته به او ملا می گفتند و شبهای زمستان تا پاسی از شب مردم دور هم جمع می شده اند و او هم برای آنها کتاب داستان و شاهنامه و اسکندر نامه و امیر ارسلان و ...را می خوانده و مسایل دینی را نیز بیان می داشته است .

در خانواده ی پدر بزرگم که پنج پسر داشته علاقه ی عجیبی به موسیقیهای سنتی وجود داشت

هر پنج پسر خانواده به خوبی دوتار، سازو شش تار  و دوسازه را می نواختند .

مرحوم پدرم دوتار را استادانه مینواخت و شش تار را هم یاد داشت صدای نسبتا خوبی هم داشت و همیشه مشغول درست کردن و نواختن دو تار و خواندن انواع آهنگهای محلی  بود .

هنوز صدای دوتار زیبایش در گوششم زمزمه می کند و خاطرات گذشته را دوباره زنده می کند.

پدرم می گفت : مابزرگ شده بودیم و پدر بزرگت هم بسیار در کارهایش دقیق بود و عادت نداشت در  زمینهای نزدیک به روستا  کشاورزی کند و معتقد بود که زمینهای "سر تنوره "پیوالهای "جرگز " اگر چه خارو خاشاک زیاد دارند ولی اگر خوب شخم زده شوند و علفهای هرزش به خوبی جمع آوری شوند برای کشاورزی مرغوبترند .

به همین منظور بعد از نماز صبح همه ی خانواده را آماده میکرد و وسایل کشاورزی و گاوهای بسیار قوی را در فصل بهار موقع کاشت گندم دیم بر می داشتیم و به سر تنوره وجرگزو ...میرفتیم و با بیل و تیشه وکلنگ به جان زمینها جهت کندن خارو خاشاک می  افتادیم و خودش نیز در حالیکه پاچه هایش را بالا می زد  با شور و شوق خاص با گاوها زمین را شیار می کرد و گند م ،جو ونخود دیم می کاشتیم تا روزی حلال برای خانواده فراهم نماید .

       پدرم می گفت جالب این بود که  پدر بزرگت عادت داشت و به ما نیز می گفت : بایستی هر روز صبح چند سوره از قرآن را تلاوت نمایید و بعضی روزها نیز سوره های کوچک قر آن را با صدای بلند می خواند و ما نیز تکرار می کردیم ،  هر روز صبح با یاد و نام خدا و باخواندن سوره های کوچک قرآن که از روستا  بیرون می رفتیم  .

او معتقد بود با این کار خودمان را تا شب بیمه نموده ایم و توان کار کردنمان نیز چند برابر می شود.

  مسافتی از روستا را که می پیمودیم تا محل کار ساز و دهل می زدیم و بعد مشغول کار می شدیم، وهنگام برداشت محصول نیز با شادی و شعف خاصی مشغول کار می شدیم و این کار ادامه داشت.او همیشه حسرت گذشته ها و با هم بودنها را می خورد ( یاد و نام همه ی پدر بزرگها ، مادر بزرگها ، پدران و مادران  ف عموها و...که در بین ما نیستند گرامی باد )

آبهای جاری

آب کشاورزی و آشامیدنی  در این کلاته پراکنده و در داخل کالها  بازه ها قرار دارد و جمع آوری آن نیز بسیار مشکل و هزینه براست، به همین جهت و به علت خشکسالیهای اخیر کشاورزی در این کلاته به صفر رسیده است و کلیه ی باغهای میوه اعم از زردالو ، سیب ،بادام ، آلوو آلوچه  با وضع بسیار غم انگیزی که اشک انسان را در می آورد کاملا خشکیده است ، فقط تعدادی از درختان بادام دیم هنوز به صورت نیمه خشک باقی مانده اند.

 البته ناگفته نماند  علی رقم خشکسالی و کمبود شدید آب کشاورزی مالکین فعلی این کلاته جوانانی هستند که بیشتر در شهرها زندگی می کنند و دیگر حال و همبی برایشان باقی نمانده که سرزمین آبا و اجدادی خود را که از پدران ومادرانشان به ارث برده اند دوباره احیا کنند و درخت بکارند و کشاورزی را رونق دهند ( مردان هم همان مردان روغن زردی قدیم که اگر به کوه می زدی بر نمی گشتند )

یاد کربلایی نعمت نمازی ، حبیب نمازی ، قدرت نمازی ، محمد نمازی ، بهروز نمازی ، فرهاد نمازی ، یعقوبعلی یوسفزاده ، حسین یوسفزاده ، صادق یوسفزاده ، خداداد نظافت و...به خیر که سالها در این کلاته و جاهای دیگر زحمت کشیدند و کار کردند و به آبادی این سرزمین کمک نمودند و اکنون دیگر در بین ما نیستند و به جز یاد و خاطره ای از آنها باقی نمانده و کم کم به فراموشی سپرده می شوند (خداوند همه شان رابیامرزد و رحمت نماید شادی روح همه ی عزیزان صلوات)

                                              (حسن نمازی )